نوشته زیر در وبلاگ قبلی ام و به تاریخ 19 بهمن 1388 منتشر شده بود که امروز آنرا به این وبلاگ منتقل میکنم:
از خیلی وقت پیش تصمیم داشتم اتاق پذیرایی خانه ام را رنگ کنم. اول میخواستم به یکی از نقاشهای سفارت که هر روز مشغول رنگ زدن هستند بگویم که یک روز بیایند و کار را تمام کنند. بعدها به فکرم رسید که شاید خودم هم بتوانم اینکار را انجام دهم. مخصوصا در اراک که بودم فاطمه )خواهرم) گفت خودش با رسول همه خانه شان را رنگ کرده اند. اصول ابتدایی نقاشی را از چند نقاش سفارت پرسیدم و لوازمش را خریدم (رنگ پلاستیک سفید، گل ماش و بتونه) و وسایلی را که احتیاج داشتم مانند چهارپایه و کاردک از یکی از همسایه ها گرفتم. قلم مو هم در خانه داشتم. قبل از شروع، ظاهرا آسان به نظر میرسید ولی از همان مرحله اول که باید اتاق را خالی میکردم فهمیدم به این راحتی هم نبوده است.
هر روز هفته که سرکار بودم فقط دو سه ساعتی که شبها به خانه میامدم وقت داشتم که کار را ادامه دهم. در هر صورت دو سه روز فقط صرف خالی کردن وسایل، بتونه کردن و سمباده کشیدن شد و بعد رنگ کردن که از سقف شروع کردم. فقط رنگ کردن سقف 5-4 ساعت زمان برد. بعد دیوارها را شروع کردم که آنهم واقعا وقت گیر بود. قبل از آن باید با اضافه کردن گل ماش به رنگ سفید آنرا کرم میکردم و آنهم به دلیل ترسم از اینکه بیش از اندازه بریزم (از همکارانم در سفارت شنیدم که بعضیها این اضافه کننده را آنقدر اضافه کرده اند که بجای کرم نارنجی شده است) با احتیاط و کم کم ریختم. بالاخره رنگ کرم استخوانی که خودم دوست داشتم درست شد و شروع به رنگ زدن کردم. یادم نیست دو یا سه روز برای دیوارها وقت گذاشتم. بالاخره پنجشنبه نزدیک ساعت 12 کار تمام شد. جمعه بعد از ظهر مهمان داشتم. از خستگی نتوانستم وسایل اتاق را بچینم. همان اتاق خواب را کمی مرتب کردم و از مهمانم در همانجا پذیرایی کردم. جمعه شب وسایل اتاق را چیدم و دوباره همان شد که بود ولی اینبار همه اتاق برق میزد. مهمانم که دستی در نقاشی هنری دارد تابلویی از کارهای خودش (آبرنگ) را برایم هدیه آورده است که میخواهم بزنم به اتاق.
اینهم تجربه خوبی بود ولی از این به بعد هرگز تکرار نخواهم کرد.